مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • حکم بن ابی العاص | حَکَمِ بْنِ اَبی الْعاص، ابومروان (د ح 31 ق/ 652 م)، از رجال مشهور بنی‌امیه. پدرش ابوالعاص، یکی از فرزندان امیة بن عبد شمس (نیای بزرگ بنی‌امیه) و مادرش رقیه، دختر حارث بن عبید از بنی‌مخزوم بود (کلبی، 38؛ بلاذری، 5/ 78- 89).
  • حکم بن عبدل اسدی غاضری | حَکَمِ بْنِ عَبْدَلِ اَسَدیِ غاضِری، شاعر هجا گوی اوایل عصر اموی. نسب او به قبیلۀ بنی‌اسد می‌رسد و از همین رو اسدی خوانده شده است.
  • حطین | حِطِّیْن، روستایی کهن در شمال اراضی فلسطین، واقع در غرب دریاچۀ طبریّه. ویرانه‌های این روستا در شمال‌غربی شهر طبریه، غرب دریاچۀ طبریه (جلیله) و در دشتی حاصلخیز و هموار، در ارتفاع 100 تا 125متری از سطح دریا واقع است. دشت حطین از شرق به غرب گسترده، و از شمال و جنوب به کوههایی محدود شده است. این دشت از طریق گذرگا...
  • حفصه بنت حمدون | حَفْصه بِنْتِ حَمْدون، شاعر اندلسی سدۀ 4 ق/ 10 م. از حفصه همین قدر می‎دانیم که وی در خانواده‎ای مرفه در روستای وادی‎الحجاره (اسپانیایی: گواذالاخارا) پرورش یافت؛ از‌این‌رو، او به حجاریه نیز منسوب شده است (ابن‎ابار، 248؛ یاقوت، 2/ 204؛ اعلمی حائری، 2/ 20).
  • حفص | حَفْص، ابوعمرو حفص بن سليمان اسدی غاضری (90-180 ق/ 708-796 م)، از مقریان متقدم کوفه، و يکی از دو راوی قرائت عاصم. او به ابوعمر بزاز هم شهرت دارد (ابن‌مجاهد، 95). در برخی منابع، کنيۀ او را ابوداوود، و وی را متولد 91 ق گفته‌اند (قسطلانی، 1/ 103؛ قس: ابن‌نديم، 43).
  • حفصه | حَفْصه، دختر خلیفۀ دوم عمر بن خطاب (د ح 45 ق/ 665 م)، یکی از مشهورترین همسران پیامبر (ص).
  • حکم | حُکْم، اصطلاحی در فقه و اصول ناظر به اعتباری از سوی شارع دربارۀ افعال مکلفان. حکم در لغت به معنای داوری دانسته شده که اصل آن از معنای منع آمده است (فیومی، 2/ 145)، و در قرآن کریم نیز در همین معنا به کار رفته است (مثلاً یوسف/ 12/ 67؛ انبیاء/ 21/ 79). گاه برخی معانی مانند علم و عدل نیز دربارۀ این واژه گفته شده ...
  • حفناوی | حِفْناوی، محمد بن سالم بن احمد شافعی مصری (1101- ربیع‌الاول 1181 ق/ 1690- اوت 1767 م)، از شیوخ برجستۀ الازهر و قطب طریقۀ خلوتیه در مصر.
  • حکم بن عبدالرحمان بن محمد | حَکَمِ بْنِ عَبْدُالرَّحْمانِ بْنِ مُحَمَّد، ملقب به المستنصرباللٰه، نهمین حاکم (حک‍ 350-366 ق/ 961-977 م)، و دومین خلیفۀ اموی در اندلس.
  • حفصه بنت الحاج | حَفْصه بِنْتُ الْحاج (د 586 ق/ 1190 م)، یا حفصۀ رَکونیّه، از نامورترین زنان شاعر اندلس در سدۀ 6 ق/ 12 م. همۀ منابع اندلسی و نیز بسیاری از منابع شرقی، ماجراهای عاشقانۀ شورانگیز او را همراه با اشعارش ــ که غالباً شعر مناسبت و مربوط به کش‌وقوسهای زندگی او ست ــ نقل کرده‌اند.
  • حطیئه | حُطَیْئه، جَرول بن اَوس بن مالک (د ح 50 ق/ 670 م)، شاعر هجویه‌سرای دورۀ جاهلی و اسلامی.
  • حکمت، علی اصغر | حِکْمَت، علی‌اصغر (10 فروردین 1272- 3 شهریور 1359 ش/ 30 مارس 1893- 25 اوت 1980 م)، ادیب، شاعر، نویسنده، مترجم، سیاستمدار معاصر ایران و نخستین رئیس دانشگاه تهران. او در شیراز به دنیا آمد. اصل وی از روستای پَر اِشکِفت بود. پدرش میرزا احمد علی (د 1351 ق/ 1932 م)، مستوفی خاص دیوان اعلى بود که ابتدا لقبِ حشمت المم...
  • حق | حَقّ، مفهومی کليدی در فرهنگ اسلامی، در بردارندۀ طيفی گسترده از معنا که در بخشی از کاربردها، بر ثابت و يقينی بودنِ هستیها، و در بخشی ديگر از کاربردها، بر بايسته‌های کنشی دلالت دارد.
  • حفنی ناصف | حِفْنی ناصِف، محمد حفنی بن اسماعیل بن خلیل بن ناصف (1271-1337 ق/ 1855- 1919 م). قاضی، ادیب و گویش‌شناس مصری.
  • حکم بن هشام بن عبدالرحمان الداخل | حَکَمِ بْنِ هِشامِ بْنِ عَبْدُالرَّحْمانْ اَلدّاخِل، سومین امیر اموی در اندلس (حک‍ 180-206 ق/ 796-822 م).
  • حقیقت | حَقیقَت، مفهوم و اصطلاحی در فلسفه و حکمت که غالباً در وجوه وجودشناختی، منطقی و معرفت‌شناختی به کار رفته است. بررسی پیشینۀ کاربرد این اصطلاح در آثار فلاسفۀ مسلمان و به تبع آن، ارائۀ تعریفی از این اصطلاح با دشواریهای متعددی روبه‌رو ست، زیرا به‌رغم کاربرد فراوان واژۀ «حقیقت»، موارد نسبتاً اندکی را در متون فلسفی ...
  • حقیقت و مجاز | حَقیقَت و مَجاز، حقیقت در لغت اسمی است برگرفته از فعل «حَقَّ» به معنای راست بودن، و ثابت بودن، و در اصطلاح دانشمندان علم بلاغت دلالت بر معنایی دارد که کلمه در اصل برای بیان آن وضع شده است. مجاز در لغت مصدری میمی است برگرفته از فعل «جازَ» به معنای عبور کردن، و در اصطلاح، به‌کارگیری یک لفظ است در معنای غیرحقیقی...
  • حکمت | حِکْمَت، در لغت به معنای دانش، دانایی، معرفت و عرفان (بـرای مـوارد استعمـال در زبـان فـارسی و شـواهد شعری، نک‍ : لغت‌نامه ... ). تهانوی حکمت را در اصل به معنای «اتقان الفعل و القول و احکامهما» دانسته که در اصطلاح فیلسوفان به دو معنای خاص، شامل دو بخش عملی و نظری، و معنای اخص استعمال شده که مراد از آن قوه‌ای ع...
  • حقوق بشر | حُقوقِ بَشَر، حقوق ناظر بر هنجارهایی سیاسی كه عمدتاً به چگونگی رفتار دولتها با مردم تحت حاكمیتشان مربوط است. این حقوق، ناظر به هنجارهای اخلاقی عادی نیستند كه به نحوۀ رفتار میان اشخاص بپردازند؛ گرچه به عنوان حقوقی اخلاقی یا قانونی وجود دارند (نیكل، بش‍‌ ). فیلسوفان مبانی حقوق بشر را با عناوینی چون حقوق طبیعی، ...
  • حکومت و ورود | حُکومَتْ وَ وُرود، یکی از روشهای جمع میان ادله در اصول فقه امامیه که از نوآوریهای شیخ انصاری (د 1281 ق/ 1864 م) است (تبریزی، 588؛ مظفر، 2/ 194 بب‍‌ ). براساس نظریۀ وی، گاه رابطۀ بین دو دلیل، حکومت یا ورود است و دلیل حاکم یا وارد، همواره بر دلیل دیگر مقدم خواهد بود؛ بنابراین، در این حالت هیچ‌گونه تعارضی رخ نخو...
  • حکمة الاشراق | حِکْمَةُ الْاِشْراق، نام و عنوان اثر پرآوازۀ شیخ شهاب‌الدین یحیی بن امیرک سهروردی (مق‍ 587 ق/ 1191 م) مشتمل بر اصول دستگاه فلسفۀ اشراقی که مصنفِ فیلسوف، خود را زنده‌کنندۀ آن خوانده است («کلمة … »، 117؛ نک‍ : صدرالدین، 6/ 199).
  • حکمت، روزنامه | حِکْمَت، روزْنامه، نشریه‌ای که در 28 صفر 1310 (30 شهریور 1271 ش/ 21 سپتامبر 1892 م)، به عنوان نخستین روزنامۀ فارسی جهان عرب‌زبان در قاهره منتشر شد و با وقفه‎هایی دراز، انتشارش تا اول جمادی‌الآخر 1329 ق/ 30 مۀ 1911 م (شم‍ 12، س 19) ادامه یافت. گفتنی است که تاریخهای به دست داده شده در برخی از منابع نادرست است (...
  • الحکمة المشرقیة | اَلْحِکْمَةُ الْمَشْرِقیَّة، نام اثر فلسفی بحث‌انگیزی از ابن‌سینا به زبان عربی که بخشی در منطق از آن باقی مانده است.
  • حکمت متعالیه | حِکْمَتِ مُتَعالیه، عنوانی که صدرالدین شیرازی (د 1050 ق/ 1640 م) بر مکتب فلسفی خود اطلاق کرده است. از نظر او تمایز اساسی حکمت متعالیه نسبت به سایر مکتبهای فلسفی در رویکرد عرفانی آن است. وی در جای جای آثار خود از تعابیر عرفانی خاصی همچون برهان عرشی ( الشواهد ... ، 50، 70)، حکمت عرشیه (همان، 85) و برهان کشفی ( ...
  • حکمیت* |
  • حکمت مشرقی* |
  • حکمت مشاء* |
  • حکمت نظری* |
  • حکمت عملی* |
  • حکمت اشراق* |
  • حکمة الخالدة* |
  • حکومت | حُکومَت، اصطلاحی که در سدۀ 19 م/ 13 ق در زبان ترکی عثمانی به عنوان معادلی برای gouvernement در زبان فرانسه به کار رفت و به‌تدریج در زبانهای فارسی و ترکی رواج یافت (EI2, III/ 552؛ نیز لویس، 36-37). واژۀ حکومت از ثلاثی مجرد «حکم» در عربی و دیگر زبانهای سامی به معنای قضاوت، حکمت و نیز طبابت است، اما در زبان عربی...
  • حکیم | حَکیم، تـوفیـق (1898-1987 م/ 1277-1366 ش)، نـویسندۀ پیشرو و پرکار مصری در عرصۀ نمایشنامه، رمان و داستان کوتاه. وی در اسکندریه به دنیا آمد (حکیم، سجن ... ، 6)، ولی در محیطی روستایی بزرگ شد (لنداو، 235).
  • حکمیت* |
  • حکیم، مسجد | حَکیم، مَسْجِد، اثری از دورۀ صفوی در اصفهان که از نظر ساختار معماری، کتیبه‌های بنّایی و ویژگیهای دیگری از این دست، اهمیت دارد.
  • حلی* |
  • حلوانی | حُلْوانی، شهاب‌الدین احمد بن احمد بن اسماعیل خلیجی (1249- 1308 ق/ 1833-1891 م)، عالم، شاعر و ادیب شافعی مذهب مصری. وی پدر محمد عبدالرحیم حلوانی، از علمای بزرگ دانشگاه الازهر بود (سرکیس، 793). حلوانی در رأس الخلیج، نزدیک دمیاط زاده شد و در آنجا قرآن را حفظ کرد. به گزارش منابع، وی به طنطا و قاهره رفت و نزد استا...
  • حلیمه سعدیه | حَلیمۀ سَعْدیّه، مادر رضاعی پیامبر اسلام ‌(ص). پدرش ابوذؤیب عبدالله بن حارث (ابن اسحاق، 48؛ ابن قتیبه، 131-132؛ طبری، 2/ 157) و نیز همسر او، حارث بن عبدالعزی بن رفاعه، هردو از تیرۀ بنو سعد قبیلۀ هوازن بودند (ابن‌ اسحاق، 49؛ ابن‌حبیب، 129-130).
  • حلوانی | حُلْوانی، ابوعبدالله حسین بن محمد بن حسن بن نصر، ادیب و متکلم شیعی اهل بغداد در سدۀ 5 ق/ 11 م، و مؤلف نزهة الناظر و تنبیه الخاطر. لقب حلوانی حاکی از انتساب وی به شهر حلوان تلقی شده است (امین، 6/ 153؛ برای ضبط نام وی به‌صورت حَلوایی، نک‍ : کنتوری، 579).
  • حلیمی | حَلیمی، ابوعبدالله حسین بن حسن بخاری (338-403 ق/ 949-1012 م)، فقیه، قاضی و محدث پرشهرت شافعی در ماوراء‌النهر. وی در خانواده‌ای اهل دانش در گرگان به دنیا آمد. پدرش ابومحمد حسن بن محمد از فقیهان و محدثان بود و حاکم نیشابوری (د 405 ق/ 1014 م) از او حدیث شنیده بوده است.
  • حکیم رکنا* |
  • حلال و حرام* |
  • حلوان | حُلْوان، شهری کهن بر سر شاه‌راهی باستانی در نزدیکی مهم‌ترین گذرگاه کوهستانی زاگرس که نواحی داخلی ایران را به بین‌النهرین متصل می‌ساخت.
  • حل و عقد | حَلّ و عَقْد، نام دو صنعت از صنایع بدیعی لفظی با کارکردی متفاوت و معانی‌ای در برابر یکدیگر.
  • حماد بن زید* |
  • حلیمی | حَلیمی، لطف‌‌الله، فرهنگ‌نویس، شاعر و سخنور سدۀ 9 ق/ 15 م، در قلمرو عثمانی که از زندگانی وی آگاهی چندانی نداریم.
  • حلول و اتحاد | حُلولْ و اِتِّحاد، یک زوج اصطلاح در حوزۀ مطالعات کلام و فرق که حکایت از دو مفهوم نزدیک به یکدیگر دارد؛ حلول به معنای درآمدن یک موجود ماوراءالطبیعی به بدنی متعلق به دیگری است و اتحاد به معنای یکی شدن دو موجود است به نحوی که خود و دیگری در آن قابل تمایز نباشد.
  • حکیم الملک | حَکیمُ‌الْمُلْک، میرزا محمودخان، دولتمرد و پزشک مخصوص مظفرالدین شاه و از رقیبان مهم صدر اعظم امین‌السلطان.
  • حلف الفضول | حِلْفُ‌الْفُضول، عنوان یکی از پیمانهایی که پیش از اسلام میان چند قبیلۀ قریش در مکه بسته شد و پیامبر(ص) نیز در آن شرکت داشت. این پیمان برای پشتیبانی از ستمدیدگان پدید آمد و نویسندگان کتابهای سیره و تاریخ آن را در شمار رویدادهای مهم روزگار جوانی پیامبر(ص)، و از شریف‌ترین پیمانهای عرب پیش از اسلام دانسته‌اند (نک...
  • حلولیه | حُلولیّه، عنوان کلی برای فرقه‌ها و جریانهای دینی در جهان اسلام، که به نوعی قائل به حلول خداوند در یک انسان شده‌اند. درواقع، این عنوان برای جمعی از جریانهای فرقه‌ای به‌کار برده شده است که قول به حلول در افکار آنان محوریت دارد، اما چنان‌که سمعانی تصریح کرده است، آنان متشکل از اصناف متنوعی‌اند (نک‍ : 2/ 249).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: